Wednesday, July 20, 2011

حرف E

هفتمین حرف الفبای زبان تورکی آزربایجانی حرف E e ( اِ ) می باشد .

املاء و معاني لغات پُر كاربرد و مصطلح در زبان توركي آزربايجاني كه با حرف E شروع مي شوند در جدول

زير آمده هست :

علامت خطاب و مراجعه

e

نوحه خوانی جمعی

ediləşmə

نوحه خوان ، مرثیه گو

edici

بطور جمعی نوحه و مرثیه گفتن

ediləşmək

نوحه خوانی کردن ، مرثیه گفتن ، گریاندن

ediləmək

انجام شده ،صورت گرفته ،عمل شده

edilmiş

انجام ، عمل شدگی

edilmə

انجام گرفتن ، عمل شدن ، صورت گرفتن

edilmək

هر یک از بچه های همزاد

ekiztayı

انجام ، عمل ، طرز اجراء

ediş

همزاد ، بچه های دارای مادر مشترک و همزمان تولد یافته

ekiz

ترشیدن ، ترش شدن

ekşimək

ترشی ، ترش

ekşi

تخمیر کردن ، اخم کردن ، روتوش کردن

ekşitmək

خلق ، مردم ، ملت ، قبیله ، نام حرف " ل "

el

قبایل دارای آداب و رسوم و سرزمین مشترک ، قبایل مهاجر و دامپرور

elat

رهبری ، رئیس و رئیس جمهور بودن

elbaşılıq

رهبر ، رئیس جمهور

elbaşı

برابر ، در کنار هم ، متفق

elcarı

رهبر و بزرگ قبیله

elbəyi

خواستگاری

elçiləmə

سفیر ، نماینده

elçi

خواستگاری کردن ، دختر خواستن

elçiləmək

خواستگاری ، نمایندگی ، سفارت ، ملت دوستی

elçilik

نوعی سرو ازگروه درختان برگ سوزنی

eldarşamı

موقعیت ، حال ، وضعیت

eləlik

هم نژاد ، هم ملت

eldaş

بدان شکل ، آنگونه ، آنطوری ، به آنسو ، به آن سمت

elə

همانطوری که هست ، بدون تغییر ، بدان صورت

eləcə

انجام دادن ، عمل کردن ، به انجام رساندن

elətdirmək

برداشتن ، به انجام رساندن ، عمل کردن

elətmək

هوای سرد که ییلاق کننده ها را برای برگشتن به قشلاق و محل مناسب مجبور می کند

elqovan

مردمی شدگی ، در اختیار مردم واقع شدگی

elləşdirilmə

قبیله ، اقوام ، خلق

el-gün

مردمی شدن ، در اختیار مردم واقع شدگی

elləşdirilmək

ملی و مردمی شدگی

elləşmə

مردمی سازی

elləşdirmə

ملی کردن ، مردمی کردن ، در اختیار مردم قرار دادن

elləşdirmək

ملی شدن ، در اختیار مردم قرار گرفتن

elləşmək

دارای وطن و ملت ، هر یک از اعضای یک ملت و کشور

elli

مردمی ، مال همه مردم ، برابر ، توسط همه مردم

ellik

بصورت متفق ، با شرکت همه ، بطور جمعی

ellikcə

ملی شدگی ، مردمی شدگی

ellikləşdirilmə

از طرف همه مردم

elliklə

ملی و مردمی شدن ، در اختیار مردم قرار گرفتن عمومی شدن

ellikləşdirilmək

عمومی شدگی ، ملی و مردمی شدگی

ellikləşmə

عمومی و ملی شدن ، مال مردم شدن

ellikləşmək

خلق ، مردم ، اجتماع ، توده مردم

el-oba

نام قدیمی یونانیها

ellin

بی وطن ، بی خانمان ، بی سامان

elsiz-obasız

مردم ، ملت

el-ulus

نام زن برادران نسبت به هم

elti

باران شدید و تند که هنگام کوچ از ییلاق می بارد

eltökən

نام حرف " م "

em

وطن ، ملت ، کشور

el-yurd

نام حرف " ن " ، اشارت ، عرض و پهنا

en

دستگاه تخلیه و پیاده کننده ، پایین آورنده بار

endirici

پایین آمدن ، کم شدن ، تنزل کردن

endirilmək

نردبان ، پله ، سرازیری

enəcək

کاهش ، تنزل ، تخفیف

endirim

شیب دار ، دارای سرازیری ، دارای تخفیف

endirimli

پیاده کردن ، پایین آوردن ، تخفیف دادن ، کم کردن ، احترام کردن ، ضربه وارد کردن

endirmək

شیب ، سرازیری ، نشیب

eniş

به پهنا ، به عرض

eninə

از بلندترین نقطه بسوی دامنه ، از بالا به پایین

enişaşağı

سرازیری ، محل شیب

enişlik

شیب دار ، دارای شیب

enişli

فراز و نشیب

eniş-yoxuş

دارای فراز و نشیب ، دارای پستی و بلندی

eniş-yoxuşlu

پر فراز و نشیب ، دارای فراز و نشیب

enişli-yoxuşlu

عریض و گشاد شدگی ، باز شدگی

enləşmə

پهن و عریض شدگی

enlənmə

پهن شدن ، عریض شدن ، گسترش یافتن ، بزرگ شدن ، فخر کردن ، احساس غرور کردن

enlənmək

عریض شدن ، باز و گشاد شدن

enləşmək

عریض و وسیع کردن ، بزرگ و باز کردن

enlətmək

عریض و بزرگ سازی

enlətmə

عریض ، باز ، وسیع ، بزرگ

enli

دارای دهن و لبه پهن و گشاد ، دارای دهان بزرگ

enliağızlı

نوعی ماهی آبهای شیرین که سر پهنی دارد

enlibaş

بطور وسیع و پهن

enlicə

دارای بینی پهن و بزرگ

enliburunlu

سینه فراخ ، دارای سینه پهن و بزرگ

enlidöşlü

وسعت ، پهنا ، عرضی

enlik

دارای ابروان پرپشت و پهن

enliqaşlı

دارای شانه و کتف پهن و بزرگ

enlikürəkli

عریضی ، فراخی ، پهن و باز بودن ، وسعت

enlilik

دارای برگ های پهن و بزرگ

enliyarpaqlı

دارای صورت پهن و بزرگ

enliüzlü

کم عرض ، تنگ

ensiz

افت ، تنزل ، پیاده شدگی

enmə

پیاده شدن ، پایین آمدن ، تخفیف دادن ، افتادن ، واردشدن ، کاهش یافتن ، نشستن ، برگشتن

enmək

کم عرض و تنگ و باریک شدگی

ensizləşdirilmə

باریک و کم عرض شدن ، تنگ تر شدن

ensizləşdirilmək

کم عرض و تنک و باریک سازی

ensizləşdirmə

تنگ و باریک کردن ، کم عرض کردن

ensizləşdirmək

کم عرض و تنگ و باریک شدن

ensizləşmək

نام حرف " ر "

er

کم عرضی ، تنگی

ensizlik

بز نر

erkəc

دست یافتن ، رسیدن

erişmək

دارای قدرت و ارگان نرینه ، قوی ، نیرومند ، زمخت ، بی نزاکت

erkək

مناسب نر ، جسورانه ، با شهامت مردانه

erkəkcə

ارگان نر و نرینه ، درگلها

erkəkcik

به سن بلوغ رسیدن و تغییر صدا دادن ، بعلت گذشتن زمان وموقع گیاه و غیره زمخت و سخت شدن ، سفت شدن

erkəkləmək

سفت و سخت و محکم شدگی ، نر شدگی

erkəklənmə

بصورت نر رفتار کردن ، سخت و سفت شدگی

erkəklənmək

بصورت نر رفتار کردن ، نر مانند شدن ، سفت تر شدن

erkəkləşmək

پیش از موقع ، صبح زود ، قبلاً

erkən

نر بودن ، مردی ، نرینه

erkəklik

نژاد هند و اروپائی که در کشورهای گوناگون جهان بصورت پراکنده و امروزه در سرزمینهای غربی آزربایجان بنام ارمنستان زندگی می کنند . وطن اصلی آنها منطقه تسلیا در بالکان می باشد ، ارمنی

erməni

زود ،صبح زود ، قبلاً

ertə

به ارمنی

ermənicə

روز ، هفته ، ماه ، فصل و سال بعد

ertəsi

از صبح ، قبلاً

ertədən

تشکیلات ویژه ارتش فاشیست آلمان

eses

زبان بین المللی ، یکی از زبانهای مصنوعی که گرامر آن بسیار ساده و آسان است و در سال 1887 میلادی توسط دکتر زامن هوف اختراع شده است

esperanto

مردم ساکن استونی که به گروه فین اوگور وابسته اند

eston

بهم زنی ، حفاری

eşələmə

دوست ، یار ، برابر

بخش داخلی میوه های سیب گلابی ، به و غیره که قابل خوردن نمی باشد

eşələk

بهم زدن ، کندن ، حفاری کردن ، گشتن ، زیر و رو کردن

eşələmək

با خاک و غیره و توسط پاها مشغول شدگی

eşələnmə

بوسیله پا و پنجه خاک و غیره را بهم زدن ، مشغول شدن

eşələnmək

میله فلزی جهت بهم زدن یا حرکت دادن آتش اجاق

eşənc

خاک و خاکستری که مرغها در آنجا دنبال دانه و غیره می گردند ، محل مشغولیت ، محل جستجو شده

eşənək

مورد استماع واقع شدگی ، دریافت

eşidilmə

شنونده ، دریافت کننده

eşidən

به گوش رسیدن ، دریافت شدن ، شنیده شدن ، به اطلاع و آگاهی رسیدن

eşidilmək

غیر قابل دریافت و احساس ، حرف نامفهوم

eşidilməz

نامفهومی ، غیر قابل احساس و دریافت بودن

eşidilməzlik

گود و سوراخ شدگی

eşilmə

بیرون ، خارج ، صحرا

eşik

کنده شدن ، سوراخ شدن ، پیچ خوردن

eşilmək

مسئول و مدیر تشریفات دربار ، وزیر امور خارجه ، مدیر و مسئول گروه استقبال از میهمانان

eşikağası

لایه لایه ، طبقه طبقه ، بطور مجعد

eşim-eşim

ابلاغ و ابراز شدگی ، شنیده شدگی

eştidirilmə

تحویل شدن ، به اطلاع رسیدن ، شنیده شدن

eştidirilmək

به اطلاع رسانی ، تفهیم ، تحویل

eşitdirmə

به گوش و اطلاع کسی رساندن ، تحویل دادن

eşitdirmək

شنیدن ، دریافتن

eşitmək

دریافت ، احساس

eşitmə

ناشنوائی ، بی تفاوتی ، بی حسی ، بی اطلاعی

eşitməməzlik

ناشنوائی ، بی تفاوتی ، بی حسی ، بی اطلاعی

eşitməzlik

گود و سوراخ سازی ، مجعد ، پیچیده ، نام بازی میان بچه ها که بوسیله قاب اجرا می شود

eşmə

لایه لایه ، بطور مجعد و پیچیده

eşmə-eşmə

کندن ، سوراخ کردن ، گود کردن ، پیچاندن ، تاب دادن

eşmək

خر ، الاغ ، نفهم ، احمق

eşşək

تنها ، یگانه ف بی همتا

eşsiz

نوعی بیان با بوی بد و گلهای سفید

eşşəkbiyanı

زنبور زرد

eşşəkarısı

خر پرور ، خر سوار ، باربر بوسیله خر

eşşəkçi

باربری به وسیله خر ، خرسواری ، خرپروری

eşşəkçilik

خار شتر ، خار دارای برگهای اره دندانه ای

eşşəkqanaqlı

خریت ، حماقت

eşşəklik

دارای خر ، خر سوار

eşşəkli

شوخی ومزاح دور از ادب و نزاکت

eşşəkoyunu

یک نوع گیاه وحشی شبیه تربچه زمخت و بد

eşşəkturpu

انجام گیری ، وقوع عمل شدگی

etdirilmə

انجام گرفتن، عمل شدن ، صورت گرفتن

etdirilmək

انجام دادن ، عملی کردن

etdirmək

انجام دهی ، عملی سازی

etdirmə

انجام ، عمل ، کار

etmə

انجام دادن ، کردن ، به انجام رساندن ، عملی کردن

etmək

انجام دادن ، کردن ، به انجام رساندن ، عملی کردن

etməklik

بدون انجام ، بدون عمل ، بدون اجراء

etməksizin

انبار ، زیر زمین ، مخزن

evaltı

خانه ، منزل ، پناهگاه

ev

محدود ، گسترش نیافته ، ساده ، بین چند خانه

evarası

خانگی ، اهلی

evcil

خانه کوچک ، خانه مانند

evcik

خانه خانه ، نام بازی در میان بچه ها

evcik- evcik

خرگوش اهلی و خانگی

evdovşanı

بسیار ، بلند ، با صدای بلند

evdolusu

مردم نزدیک به تونقوزها که در شمال شرق سیبری زندگی می کنند .

even

به زبان اِوِن

evencə

مردم ساکن سیبری که بصورت گسترده پخش شده اند .

evenk

خانواده ، خانه و کاشانه ، زن و بچه ، مال و ملک

ev-eşik

خانه دار سازی ، متأهل سازی

evləndirmə

حیاط باغچه

evlək

خانه دار و متأهل کردن ، به شوهر دادن ، زن گرفتن

evləndirmək

خانه دار شدگی ، متأهل شدگی ، ازدواج

evlənmə

ازدواج کردن ، متأهل شدن ، زن گرفتن ، شوهر کردن

evlənmək

خانواده دار ، دارای زن و فرزند ، دارای مال و ملک

Evil-eşikli

خانه دار ، متأهل

evli

مناسب خانه ، خانه بودن ، زن ، همسر

evlik

تأهل ، خانه دار بودن ، متأهل بودن ، دارای خانواده بودن

evlilik

بی خانه ، بدون خانواده ، مجرد ، تنها

evsiz

دفعه ، بار ، نوبت

evnə

بدون خانه و کاشانه ، بدون خانواده و مال و ملک

evsiz-eşiksiz

بی خانه و کاشانه بودن ، تنهائی ، مجردی

evsizlik

دزد ، سارق

evyaran

کنار منزل ، بالکن

evyan

خرابکار ، مضر ، کسی یا چیزی که موجب بدبختی دیگران می شود ، بدیمن ، زیان آور

evyıxan

ندا ، خطاب ، علامت نارضایتی و اعتراض

ey

ماساژ پستانهای گاو قبل از شیر دوشی جهت آماده سازی آن برای شیر دادن ، تعریف و نوازش گاو هنگام شیر دوشی

eydirmə

آماده کردن پستان گاو برای شیر دوشی از طریق ماساژ یا شیر دادن به گوساله آن ، نوازش کردن یا تعریف گفتن گاو برای شیر دوشی

eydirmək

علامت شوخی ، مسخره و نارضایتی است

ey-hay

اگر ، شاید

eyhana

خوب ، زیبا ، بهتر ، بصورت قشنگ

eyi

خوب و بهتر شدگی

eyiləşdirilmə

بطور خوب و زیبا

eyicə

بهتر شدن ، خوب و زیبا شدن

eyiləşdirilmək

خوب و بهتر سازی ، زیبا سازی

eyiləşdirmə

خوب و بهتر کردن ، زیبا کردن

eyiləşdirmək

خوبی ، خدمت ، زیبائی

eyilik

خوب وبهتر شدگی

eyiləşmə

خوب و بهتر شدن ، زیبا و قشنگ شدن

eyiləşmək

آنگونه ، آنطوری ، به آن شکل ، بدان روش

eylə

کردن ، انجام دادن

eyləmək

انجام ، اقدام

eyləmə

کیسه چرمی برای حفظ و نگهداری ماست ، دوغ و غیره

eymə

کیسه یا توبره چرمی

eyməç

دهن گشاد

eyməağız

کسیکه کیسه چرمی می دوزد یا می فروشد

eyməçi

پوست مناسب برای تهیه کیسه و توبره چرمی

eyməlik

خوب و بهتر شدن

eynimək

خوب و بهتر شدگی

eynimə

علامت درد و غم ، به معنی خواهش و التماس

eyvay

کم عرض و تنگ و باریک شدگی

ensizləşmə

به روز و زمان بعد موکول کردن ، عقب انداختن

ertələmək

منبع :

1- فرهنگ تركي - فارسي داشقين نوشته علي حسين زاده ( داشقين ) انتشارات اختر تبريز

No comments:

Post a Comment