Wednesday, June 29, 2011

حرف İ - قسمت سوم

İ

پانزدهمین حرف الفباي توركي آزربايجاني i ( ای ) مي باشد .

املاء و معاني لغات پُر كاربرد و مصطلح در زبان توركي آزربايجاني كه با حرف i شروع مي شوند در جدول زير

آمده هست :

بیشتر گرم و داغ شدن ، دارای حرارت بیشتر شدن

istiləşmək

بیشتر گرم شدگی

istiləşmə

گرم و داغ کردن ، بیشتر گرم کردن

istilətmək

گرم و داغ سازی

istilətmə

ظرفیت گرمائی ، حرارت حاصله از تحرکات مولکولی جسم ، حرارت ، گرمی ، صمیمیت

istilik

هادی ، هدایت کننده گرما و حرارت

istilikkeçirən

حالت و خصوصیت هدایت گرما در اجسام

istilikkeçirmə

گرما زا ، قابلیت گرمازائی ، حرارت دهی

istiliktörədici

گرمازائی ، ایجاد گرما و حرارت

istiliktörədicilik

حالت و ویژگی گرمازائی ، تولید حرارت

istiliktörətmə

فلفلدان ، ظرف فلفل سیاه

istiotqabı

فلفل ، تندی

istiot

فلفل زدن ، فلفل سیاه پاشیدن

istiotlamaq

فلفل زنی

istiotlama

فلفلدار شدن ، دارای فلفل سیاه شدن

istiotlanmaq

دارای فلفل شدگی ، فلفلدار شدگی

istiotlanma

فلفلدار شده ، فلفل سیاه کاشته شده ، فلفل پاشیده

istiotlanmış

مزرعه فلفل

istiotluq

فلفدار ، دارای فلفل سیاه ، تند ، تلخ

istiotlu

سرد و گرم ، شرایط متفاوت ، موقعیت ، وضعیت

isti-soyuq

گرماسنج ، دماسنج

istiölçən

قابلیت و ظرفیت گرمازائی ، حرارت دهی

istitörətmə

آبگرم ، آبگرم معدنی

istisu

سوئیسی

isveçrəli

گرما زدگی

istivurma

کار ، فعالیت ، سعی ، زحمت ، مشغولیت ، تلاش ، شغل ، محکومیت

بین کاری ، حین کار

işarası

رهبر ، دینی ، امام ، پیشوا

işan

نقطه نورانی ، سوسو ، نور ضعیف که از دور دیده می شود

işarantı

سوسوزنی ، پخش نور ضعیف و جزئی

işarma

سوسو زدن ، نور ضعیف پخش کردن ، برق زدن

işarmaq

روشن و آشکار سازی

işartma

نور ضعیف ، سوسو

işartı

روشن کردن ، آشکار کردن ، زنده کردن ، نشان دادن

işartmaq

کاردان ، کارشناس

işbilən

کاردان ، قابل

işbacaran

فعال و کار دوست بودن

işcillik

کار دوست ، فعال

işcil

کارگر و روستائی ، کشاورز

işçi-kəndli

کارمند ،کارگر ، کار دوست

işçi

کارآمد ، مفید ، لازم

işəgələn

کار و فعالیت مخفی ، حیله

işdək

کارآمدی ، مفید بودن ، سودمندی ، ضرورت

işəyararlılıq

ضروری ، مفید

işəyararlı

شکنجه ، آزار ، اذیت

işgəncə

سودمند ، مفید ، کار آمد ، ضروری

işəyarayan

آب گوشت و مرغ چربی دار ، دمبه سرخ نشده

işgənə

چفت و بست ، زبانه ، شبهه ، امید ، مشکل ، مانع

işgil

اتصال ارابه به یوغ ، ایجاد مشکل و مانع

işgilləmə

چفت کردن ، بستن ( در ، ارابه ) ، انداختن ( زبانه ) ، جلوگیری کردن ، مانع شدن ، مشکل ایجاد کردن

işgilləmək

بسته شده بوسیله درختی با همین نام

işgilli

باریک ، ظریف ، ضعیف

işkə

کار و پیشه ، فعالیت ، شغل

iş-güc

فعال کننده ، نیرو بخش ، تکان دهنده ، نرم کننده

işlədici

استفاده شدگی ، فعال شدگی ، مشغول شدگی

işlədilmə

فعال شدن ، کار کردن ،استفاده شدن ، بکار آمدن

işlədilmək

فعال ، پر تلاش ، کارآمد ، مورد استفاده ، ضروری ، مفید ، فعالیت و کار مخفی ، حیله

işlək

نقش و نگار روی پارچه حک شده ، نقش ، کنده کاری

işləmə

کارکردن ، فعالیت کردن ، انجام دادن ، کامل کردن

işləmək

خام ، مناسب کار و فعالیت ، منقش ، حک شده

işləməli

استفاده شدگی ، فعال شدگی ، منقش شدگی

işlənilmə

استفاده شدن ، کارشدن ، حکاکی شدن ، منقش شدن

işlənilmək

مورد استفاده واقع شدگی ، کارآیی ، کاربری ، نقش و نگار

işlənmə

مورد استفاده واقع شدن ، بکار آمدن ، منقش شدن ، کار شدن

işlənmək

کار شده ، انجام شده ، دارای نقش و نگار و حکاکی

işlənmiş

مسبب و مقصر اصلی ، انجام دهنده کار و عمل

işlərbaşı

بکارگیری ، فعال شدگی ، عمل شدگی ، منقش شدگی

işlətdirilmə

بکارآمدن ، فعال شدن ، استفاده شدن ، منقش شدن ، انجام و عمل شدن ، تمام شدن

işlətdirilmək

انجام ، عمل ، تلاش ، ایجاد ، تحرک

işlətdirmə

فعال کردن ، به کارگرفتن ، انجام دادن ، عمل کردن

işlətdirmək

بکارگیری ، فعال سازی ، مشغول سازی ، داروی مسهل

işlətmə

روشن کردن ، فعال کردن ، استفاده کردن ، بکار بردن

işlətmək

قابل استفاده ، مفید ، داروی مسهل

işlətməli

مشغول ، کاردار ، داری نیت و مقصد پنهان

işli

دارای کار و شغل ، فعال ، پرتلاش ، کارگر

işli-güclü

کندن ، سوراخ کردن

işmək

دارای کار و شغل

işli-peşəli

کار دوست ، فعال

işsevən

مسلک ، شغل ، کار

iş-peşə

بدون کار و فعالیت ، بیکار

işsiz-gücsüz

بیکار ، غیر فعال

işsiz

بدون کار و فعالیت ، بیکار

işsiz-peşəsiz

بیکاری ، بی در آمدی

işsizlik

دروغ ، حیله ، مکر

iştüx

علامت اشاره به چیزهای نزدیک

iştə

سگ ، بد رفتار ، بد اخلاق

it

دروغ ،کذب ، مکر

iştük

به زبان ایتالیائی

italyanca

ایتالیائی

italyan

تطبیق و تقلید از اصول ایتالیا ( در موسیقی )

italyançılıq

نوعی زنبور که در خاک لانه می سازد ، زنبور سگ

itarısı

نابود و محو شدگی

it-bat

سگ ماهی

itbalığı

گیاهی چند ساله از گروه سوسن ، سورنجان ، وسیله که سگ را خفه می کند

itboğan

سگ پروری

itçilik

سگ پرور،سگبان

itçi

گل نسترن

itburnu

گل مژه

itdirsəyi

لانه سگ ، جای بسیار بد

itdamı

مسئول سگ ، مسئول سگهای شکاری ، پلیسی و غیره

itəbaxan

تکان دادن ، چیزی را به جهتی سوق دادن ، پیش بردن ، حول دادن

itələmək

تکان ، تکان دهی ، حول دهنده

itələmə

تکان ، حرکت ، تحریک ، پیش روی ، حول

itələnmə

تکان خوردن ، به جهتی سوق داده شده ، تحریک شدن ، حول داده شدن

itələnmək

تکان و فشار متقابل ، به صورت متقابل حول دهنده

itələşmə

تکان دادن و فشار آوردن متقابل ، سوق دادن متقابل

itələşmək

تکان دهنده ، سوق دهنده ، فشار آورنده

itələyici

بد رفتار ، بد اخلاق

itqılıq

نام بچه شاهین در میان مردم

itgə

افراد بیگانه وناشناخته ،

افراد بی ارزش

it-qurd

هیاهو ، منازعه ، سرو صدا

itqırdı

تیز ، تند ، چابک ، سریع

iti

خیار تلخ

itxiyarı

دارای نگاه تند و جدی ، مصمم

itibaxışlı

سریع جاری شونده

itiaxan

دارای بینی ریز

itiburun

دارای زاویه حاده ، دارای زاویه تیز

itibucaqlı

آلت فلزی تیز لبه برای پاکسازی گوشت پوست

itidəmir

دارای شاخ تیز

itibuynuzlu

تیز دندان

itidişli

تیز ناخن ، تیز پا

itidırnaqlı

تیزبین ، دارای قوه بینائی قوی و تیز

itigörən

تیزرو ، تندرو

itigedən

دارای چشم تیز بین ، دارای چشمان قوی

itigözlü

دارای چشمان تیزو تند بودن

itigözlülük

غائب ، گم شده ، نیست شده

itik

کسیکه بدنبال غائب و گم شده خود می گردد

itikçi

دارای گم شده ، کسیکه چیز مهم و ارزشمندی را از دست داده

itikli

تیز و تند سازی

itiləmə

تیز پر ، تیز بال

itilələk

تیز و تند کردن ، تحریک ویران کردن ، موثر کردن

itiləmək

تیز و تند شدن

itilənmək

تیز و تند شدگی

itilənmə

بیش از پیش تند و تیز شدن

itiləşdirilmək

بیش از پیش تیز و تند شدگی

itiləşdirilmə

تند و تیز کردن

itiləşdirmək

تند و تیز سازی

itiləşdirmə

بیشتر تند و تیز شدن

itiləşmək

تند و تیز شدگی

itiləşmə

تند و تیز کردن ، بران و قاطع نمودن

itilətdirmək

تند و تیز سازی

itilətdirmə

تندی ، تیزی ، قاطعیت

itilik

تند و تیز کننده

itiləyici

رد شدن ، گم شدن ، رفتن ، غیب شدن ، دور شدن

itilmək

گم شدگی ،

رد شدگی

itilmə

غیب و مفقود شدن

itirilmək

غیب و مفقود شدگی ، نیست شدگی

itirilmə

گم کردن ، غیب کردن

itirmək

غیب و مفقود سازی

itirmə

غیب و مفقود کردن ، گم و نیست کردن

itirtdirmək

غیب و مفقود سازی ، گم و پنهان سازی

itirtdirmə

طرز و نوع غائب و مفقود شدن

itiş

نیست و نابود کردن ، مفقود نمودن

itirtmək

دارای برگهای نوک تیز

itiyarpaqlı

دارای نوک تیز و تند

itiuclu

بی خبر ، غائب ، گم شده ، بی نام ، بی نشان

itkin

مفقود ، گم شده ، ضرر ، مرگ

itki

بی نامی ، بی خبری ، گم شدگی ، مفقود بودن

itkinlik

بدون تلفات جانی و مالی ، بی ضرر و زیان

itkisiz

سگ شدگی ، حمله به یکدیگر

itləşmə

سگ شدن ، یکدیگر را گاز گرفتن ، مانند سگ رفتار کردن

itləşmək

سگی ، رفتار مخصوص سگ ، سگ بودن، بد رفتار بودن

itlik

تیز ، تند ، بران

itmil

غیب و مفقود شدگی

itmə

سگ مگس ، آدم پررو و سمج

itmilçəyi

تیز و تند کردن نوک چوب ، میله و غیره

itmilləmək

علف سگ ، گیاهی که درمیان زباله ها رشد می کند

itotu

شوخ ،کسیکه دگرانرا دست بیاندازد

itoyunadan

سیر وحشی ، گیاه وحشی شبیه سیر

itsarımsağı

پیاز وحشی سمی ، گیاه وحشی شبیه پیاز

itsoğanı

نوعی خار که در مناطق پست رشد و نمو می کند

ittikanı

جای بسیار بد ، کثیف ، آلوده ، دور از شأن انسان

ityatmaz

سیاه دانه

itüzümü

بسیار بد ، بی طعم و بی نمک ، ضد لذیذ ، غیر قابل خوردن

ityeməz

روش سگ ،گامهای ظریف و سریع

ityerişi

بو ، بوی ، رایحه ، دوک نخ ریسی ، ابزار رشتن پنبه ، پشم و غیره

iy

درک و احساس کننده سریع بوی و رایحه

iycil

احساس بو ، رایحه

iybilmə

دارای سنجد ، دارای درختان سنجد

iydəli

سنجد

iydə

خوب ، بهتر ، زیبا ، مناسب

iyi

باغ درختان سنجد

iydəlik

iyirmi

بو کشی ، دریافت رایحه

iyimə

دریافت بوی و رایحه یکدیگر ، بوئیدن متقابل

iyimək

گندیده ، بوئیده ، گیاه بدبوی و ناخوش آیند مناطق باتلاقی

iyimiş

سوسن مناطق باتلاقی

iyir

بیست و پنج مناتی ، پول اسکناس ، دارای شماره 25 ، بیست و پنج تائی

iyirmibeşlik

بیست روزه

iyirmigünlük

به اندازه بیست ، فقط بیست عدد

iyirmicə

پول بیست قرانی ، به اندازه 20 ریال

iyirmiqəpiklik

بیست ساله ، برای 20 سال

iyirmiillik

بیستی ، به اندازه بیست ، بیست عددی ، شماره 20

iyirmilik

گندیده و بدبو سازی

iyitmə

بصورت گندیده و بد بو در آوردن ، بوی چیزی را پخش کردن

iyitmək

بو کشی ، دریافت رایحه

iyləmə

بو کشیدن ، رایحه چیزی را دریافت کردن ، جستجو کردن

iyləmək

گندیده و بدبو سازی ، پخش بوی و رایحه

iyləndimə

گندیده و بودار کردن ، رایحه چیزی را پخش کردن

iyləndimək

گندیدگی ، بو دهی ، کهنه و خراب شدگی ، بودار شدگی

iylənmə

گندیدن ، کهنه و خراب شدن ، بو کشی

iylənmək

بو کشی و دریافت رایحه متقابل

iyləşmə

گندیده ، بوئیده

iylənmiş

بوئیدن و دریافت کردن رایحه متقابل ، انس گرفتن

iyləşmək

گندیده و خراب و کهنه کردن

iylətmək

گندیده و کهنه سازی

iylətmə

سوزن ، آلت نوک تیز

iynə

بو دار ، معطر ، دارای رایحه

iyli

سوزن کوچک و ظریف

iynəcik

نوعی زردآلو ،آلو

iynəburnu

دارای دندانهای تیز و نازک ، دندان سوزنی

iynədiş

سوزندان ، قاب سوزن

iynəqabı

پرنده تیز پرواز و کوچک

iynədoğan

سوزن زنی ، آمپول زنی ، ایجاد موانع و انگل ، نخ را از سوراخ سوزن عبور دادن

inələmə

سوزن زدن ، سوزن فرو بردن ، بر هم زدن ، ایجاد مانع و مشکل کردن ، آمپول زدن

iynələmək

سوزن گونه ، تیز

iynəvarı

سوزندار ، نیش دار ، تلخ

iynəli

درخت دارای برگهای تیز و سوزنی

iynəyapraqlı

آمپول زن

iynəvuran

گروه درختان برگ سوزنی ، همیشه سبز

iynəyapraqlılar

نفرت انگیز بودن ، پستی ، رذالت

iyrənclik

نفرت آور ، بسیار بد

iyrənc

متنفر کردن

iyrəndirmək

متنفر سازی

iyrəndirmə

متنفر و بیزار شدن

iyrənmək

متنفر و بیزار شدگی

iyrənmə

بی بوئی ، بی بوی بودن

iysizlik

بی بو ، بدون رایحه

iysiz

ماه ژوئیه ، جولای

iyul

اثر ، رد ، نشان

iy-toz

راست ، دوک گونه

iyvarı

ماه ژوئن ، جون

iyun

ردیاب ، تعقیب کننده ، جستجوگر

izaxtaran

رد ، اثر ، نشان

iz

تعقیب ، ردیابی

izləmə

تعقیب کننده ، ردیابی کننده ، کاوشگر ، پیگیر

izçi

تعقیب کردن ، رد یابی کردن ، جستجو کردن ، پیگیری کردن

izləmək

تعقیب و ردیابی شدگی ، مورد جستجو واقع شدگی

izlənmə

تعقیب شدن ، مورد جستجو و کاوش واقع شدن

izlənmək

تعقیب ، ردیابی ، کاوش

izlətdirmə

تعقیب کردن ، ردیابی کردن ، جستجو کردن

izlətdirmək

تحت تعقیب و جستجو قرار دادن

izlətmək

بی اثر ، بی نشان ، نا معلوم

izsiz

دارای علامت و نشان و رد

izli

بدون هر گونه رد و اثر و نشان ، بی خبر ، بی اثر

izsiz-soraqsız

بی نام و نشان ، فاقد هر گونه علامت ، نشان و اثر

izsiz-tozsuz

آثار و علائم بجای مانده ، اثر ، نشان ، رد

iz-toz

غیب و مفقود شدن ، نیست شدن ، دور شدن ، نابود شدن

itmək

منبع :

1- فرهنگ تركي - فارسي داشقين نوشته علي حسين زاده ( داشقين ) انتشارات اختر تبريز

No comments:

Post a Comment