Wednesday, June 29, 2011

حرف İ - قسمت اول

İ

پانزدهمین حرف الفباي توركي آزربايجاني i ( ای ) مي باشد .

املاء و معاني لغات پُر كاربرد و مصطلح در زبان توركي آزربايجاني كه با حرف i شروع مي شوند در جدول زير

آمده هست :

ارگانهای داخل شکم

içalat

داخل ، تو ، وسط ، میان ، مغز

عمل خوراندن و نیز نوشاندن بطور اجبار

içdirmə

برای نوشیدن چیزی مجبور شدگی

içdirilmə

نوشانده شدن ، برای نوشیدن چیزی مجبور شدن

içdirilmək

نوشاند ، چیزی را با زور خوراندن

içdirmək

تو در تو ، در داخل هم ، نوشیدن بی وقفه و بدون فاصله و پی در پی

içəiç

بی وقفه و پی در پی نوشیدن ،

نوشا نوش

içhaiç

داخل ، طول ، مدت

içəri

نوشیده شدگی

içilmə

تو خالی ، میان تهی

içiboş

نوشنده ، کسیکه دچار و معتاد هرگونه نوشیدنی باشد

içici

نوشیده شدن

içilmək

ارگانهای داخل شکم

iç-içalat

عمل خوراندن ، نوشاندن

içirmə

نوش ، طرز نوشیدن

içim

نوشیدنی ، برای ... بار نوشیدن ، همراه با اعداد مقدار را معین می کند ، منسب خوردن یا نوشیدن

içimlik

بطور پنهان ، در دل ، با سود و گداز ، دور از دید دیگران

için-için

عمل خوراندن یا نوشاندن

içirtdirmə

خوراندن ، نوشاندن

içirmək

تشویق و تحریک برای نوشیدن یا خوراندن

içirtmə

خوراندن ، نوشانیدن

içirtdirmək

نوشاندن ، خوراندن ، برای خوردن تشویق کردن

içirtmək

مشروب خوار ، عیاش

içkici

هرگونه نوشیدنی ، نوشابه

içki

تودار ، دارای آستر ، مغزدار

içli

سر مست ، مشروب دار

içkili

بدون مشروبات ، بیدار ، بهوش ، خورده نشده ، نوشیده نشده

içkisiz

خورش ، طرز نوشیدن

içmə

مغزی ، آستر ، داخلی

içlik

نوشیدنی ، خوردنی ،

لذت بخش ، مایع

içməli

نوشیدن ، خوردن

içmək

بی مغز ، میان تهی ، بدون دانه و هسته ، بی آستر

içsiz

در داخل ،

در میان

içrə

کلمه نقلی از زمان گذشته ، بود ، بوده

idi

راحت ، آسوده ، بی غم

idil

زبان یهودی های اروپای مرکزی و شرقی که با گویش و شیوه آلمانی ترتیب یافته است

idiş

جوانمرد ، شجاع ، جسور

igid

تکه تکه ، پاره پاره

iflim-iflim

با جوانمردی ، شجاعانه ، قهرمانانه ، جسورانه

igidcəsinə

اظهار وجود بطور جوانمرد ، قهرمان ، شجاع

igidlənmə

بطور شجاعانه و جوانمردانه اظهار وجود کردن

igidlənmək

جوانمرد شدگی ، قهرمان و جسور و شجاع شدگی

igidləşmə

بصورت شجاع جوانمرد و جسور در آمدن

igidləşmək

شجاعانه ، جسورانه ، با جوانمردی

igidyana

جوانمردی ، شجاعت

igidlik

نفرین ، تقاضا و خواهش بد ، جوان مرده

igidölmüş

در همان حالت ، در همان زمان ، ضمن ...

ikən

حرف Y در الفبای لاتین

irək

برای دو نفر

ikiadamlıq

دو ، عدد 2

iki

دو لبه ، دو دهنه

ikiağızlı

دارای دو اسم و نام

ikiadlı

دو آرشینی

ikiarşınlıq

دو پرده ای ، دو قسمتی

ikiaktlı

دارای دو زن و همسر بودن

ikiarvadlılıq

دو زنه ، دارای دو همسر ، دو زن

ikiarvadlı

دارای دو اتم

ikiatomlu

دو اسبه ، دارای دو اسب

ikiatlı

انسان ، دو پایه ، دارای دو راه خروجی ، دو کانالی

ikiayaqlı

صندلی دو پشته

ikiavarlı

دو انگشتی ، دارای دو انگشت

ikibarmaqlı

دو ماهه ، برای دو ماه

ikiaylıq

دو سر ، دارای دو سر

ikibaşlı

دو سره ، دو طرفه

ikibaşa

دارای دو گلو و گردن یا تنگه

ikiboğazlı

بصورت دو تائی

ikibir

دو شاخ ، دارای دو شاخ

ikibuynuzlu

دو زاویه ای ، دو گوشه ای

ikibucaqlı

حاملگی ، بارداری

ikicanlıq

حامله ، باردار

ikicanlı

دو ردیف ، دو صف

ikicərgə

تنها دو تا ، دو بار ، دو

ikicə

دو ردیفه بودن

ikicərgəlilik

دو ردیفه

ikicərgəli

دو هسته ای

ikiçəyirdəkli

دوچرخه

ikiçarxlı

دو ستونه ،

دارای دو ستون و تکیه گاه

ikidayaqlı

دو ردیف ، دو صف

ikiçin

دارای دو ته و کف

ikidibli

دارای دو ناخن ، سم شکافته

ikidirnaqlı

دو زبانه ، دو رو ، غیر صمیمی ، حیله گر ، دارای دو صفت

ikidilli

دو دندانه ، دارای دو تا دندان یا دندانه

ikidişli

دو زبانه بودن

ikidillilik

یک نوع ماهی دو دندانه که در اقیانوسها زندگی می کند و گوشت آن سمی است .

ikidişlilər

دارای دو تیر ، دو ستون

ikidorlu

دارای دو دیوار

ikidivarlı

دودستی ، با دو دست

ikiəlli

بطول 8/3 -1 سانتیمتر ، دو دکمه ای

ikidüyməli

دارای دو شوهر بودن

ikiərlilik

دارای دو شوهر

ikiərli

دارای دو الکترود

ikielektrodlu

گیاهان دارای دو جنسیت ، دو جنسیتی

ikievcikli

دارای دو زن ، دارای دو خانه و خانواده ، گروه گیاهان دو جنسیتی ، دارای گل نر و ماده

ikievli

دو زن داشتن ، دارای دو خانه و خانواده بودن

ikievlilik

جفت بال ، دارای دو بال ، دو پر ، دو بازو

ikiqanadlı

جفت بالان ، گروه حشرات دارای دو بال

ikiqanadlılar

نرم تن دو پوسته ، دارای دو پوست ، دارای دو درپوش

ikiqapaqlı

دو لایه ، دو طبقه ، دو مرتبه ، دو بار ، دو برابر

ikiqat

دو لایه ای ، دو مرتبه ای ، دو طبقه ، دو برابر

ikiqatlı

دو قرانی ، به ارزش دو قران ،دو کوپک

ikiqəpiklik

دارای دو شاخه ، دو بازو ، دو شعبه ، دو کانال

ikiqollu

دو پایه ، انسان

ikiqıçlı

کشتی دارای دو عرشه ، دو عرشه ای

ikigöyərtəli

دو تنه ، دو بدنه

ikigövdəli

دارای دو دسته ، دو دستگیره ای ،

دو لبه

ikiqulplu

دو چشمی ، دارای دو چشمه ،

دو بخش

ikigözlü

دو کوهانه

ikigüvənli

دو روزه ، در طول دو روز ، برای دو روز

ikigünlük

دارای دو آئینه

ikigüzgülü

دو شاخه ، دو بخشی ، جداشده به دو قسمت

ikihaçalı

دو کوهانه ، شتر دارای دو کوهان

ikihörgüclü

دو ساله ، دو سال خوانده ، محصل دو ساله ، رد شده

ikiilçi

دو ساله ، بمدت دو سال ، برای دو سال

ikiillik

دارای دو بخش دارای دو دوربین

ikikameralı

دارای دو کانال ( تلویزیون )

ikikanallı

گروه حیوانات دارای دو دندان برنده و تیز که در استرالیا زندگی می کنند

ikikəsicidişlilər

دو کیلو گرمی ، وزنه و سنگ دو کیلوئی

ikikiloqramlıq

دو کیلو متری ، برای دو کیلو متر

ikikilometrlik

دو لامپی ، دارای دو لامپ و روشنائی

ikilampalı

جفت و دو تا سازی

ikiləmə

دارای دو تاج ( گیاه ، گل )

ikiləçəkli

جفت و دو تا شدن

ikilənmə

جفت و دو تا کردن

ikiləmək

گیاهان دو لپه ای ، دو لپه ای ها

ikiləpəlilər

دو لپه ای

ikiləpəli

جفت و دو تا شدگی

ikiləşmə

دو و برابر سازی

ikiləşdirmə

جفت و دو تا شدن

ikiləşmək

دو و جفت کردن ، برابر کردن

ikiləşdirmək

بصورت جفت و برابر در آوردن

ikilətmək

جفت و دو تا سازی ، برابر سازی

ikilətmə

بطور با هم و برابر ، دارای دو بعد متضاد ، دوگانه

ikili

بصورت مطلق ، بطور قطعی ، دیر یا زود

ikibaşlı

دو گانگی ، دو تائی ، دو تا بودن ، دو گونه بودن ، بصورت جفت

ikilik

دو نفره ، با دو نفر ، بصورت با هم ، باشرکت دو نفر

ikilikdə

دو متری ، برای دو متر

ikimetrlik

دو مناتی

ikimanatlıq

دو لیتری

ikilitrəlik

دومی ، دومین ، دوماً ، درجه دو ، غیراصل ، بعد از دومی

ikinci

دارای دو موتور

ikimotorlu

دوم بودن ، دومی بودن ، در موقعیت دوم بودن

ikincilik

بی نظیر ، بی همتا ، تک ، بدون مشابه ، اول

ikincisiz

دارای دو تیر ، دو تیر

ikioxlu

نزدیک غروب ،

بین ظهر و غروب آفتاب

ikindi

دارای دو نوع وزن ، آنچه توسط دو نوع واحد اندازه گیری می شود ، دارای دو واحد وزن و اندازه

ikiölçülü

دو اطاقه

ikiotaqlı

مجلس دو ارگانی ،

مجلس دارای دو ارگان تصمیم گیرنده

ikipalatalı

دارای دو زن

ikiovrətli

دو حزبی بودن

ikipartiyalılıq

دو حزبی

ikipartiyalı

دو پرده ای

ikipərdəli

دو پنجره ای

ikipəncərəli

به وزن دو پوند ، به اندازه 32 کیلو گرم

ikipudluq

دو پره ، دارای دو بال

ikipəli

دو دسته ای ، دارای دو دسته و دستگیره

ikisaplı

دو ساعتی ، برای دو ساعت ، دو ساعته

ikisaatlıq

دو صدائی ، اجرا شونده بوسیله دو صدا ( موسیقی )

ikisəsli

گروه پارازیتها ، انگلها ، کرمهای پهن

ikisormaclılar

بصورت دوتائی ، جفت جفت

ikişər-ikişər

دوتائی ،

دوتا دوتا

ikişər

موسیقی ، دارای دو ریتم و آهنگ

ikitaktlı

دو طاقه

ikitağlı

دو مزرعه ای ، دارای دو مزرعه و زمین کشت

ikitarlalı

حالت مزرعه ای که هرسال نصف آن کاشته می شود

ikitarlalıq

دو تار ، دو سیمه

ikitelli

دو چرخه

ikitəkərli

دو طرفه ،

دو طاقه

ikitaylı

گیاهان دو لپه ای ، دو تخمیها

ikitoxumlular

متضاد ،

دو تیره ای

ikitirəlik

چند تا ، دو یا سه

iki-üç

دو تنی ، برای دو تن

ikitonlu

دو رویه بودن ، دو رو داشتن ، ریاکاری

ikiüzlülük

دو رویه ، دو رو ، ریاکار

ikiüzlü

بطول 12/2 کیلومتر

ikiverstlik

دو سطلی ، به اندازه دو سطل

ikivedrəlik

دو لایه ، دو طبقه

ikiyaruslu

دو جانبه ، دو لبه ، دو طرفه ، دو سو

ikiyanlı

دو ساله

ikiyaşlı

دو ساله ، دارای دو سال

ikiyaşar

سال ، 365 روز ، 12 ماه

il

دو نفره ، دارای دو جا

ikiyerli

مارکوچک ،

بچه مار

ilancıq

مارماهی

ilanbalığı

مار ، خزنده

ilan

گیاه چند ساله پوشیده از پرز و موهای رنگی تند که در سینه سنکلاخ کوههای آلپ رشد و نمو می کند

ilanbaşıotu

مار کوچک ، بچه مار

ilancıq

حیوانات گزنده از قبیل مار ، عقرب و غیره

ilan-çayan

مملو از مار ، عقرب و غیره

ilan-çayanlı

انواع خزندگان از قبیل مار ، وزغ و غیره

ilan-qurbağa

محل زیست مارها ، محل پر از مار ، ماردان

ilanlıq

دارای مار ، ماردار

ilanlı

گیاه چند ساله بند بند که در مناطق خشکی رشد می کند و در مقابل خشکی و بی آبی مقاوم است

ilanotu

مار باز ، کسیکه با مار انس گرفته و توسط آن حرکات و بازیهای مختلفی اجرا می کند

ilanoynadan

یک نوع گیاه چند ساله پیازدار از گروه سوسن

ilansoğanı

مارگونه

ilansayağı

بوته و گیاه وحشی با میوه های سرخ مانند انگور

ilanüzümü

مارخوار ، پرنده ی از گروه عقاب ، شاهین

ilanyeyən

مارگونه ، مثل مادر

ilanvarı

یک سال در میان

ilaşırı

مارپیچ ، پیچ و خم

ilanyolu

هر سال ، سال به سال

ilbəil

تاریخ ، سال و مه

ilay

حلزون ، مردم آزار ، آب زیر کاه ، پنهانکار

ilbiz

سال به سال ، هر سال

ildən-ilə

محل زیست حلزونها

ilbizlik

عهد و پیمان ، وعده ، وفا

ilqar

سالگرد

ildönümü

بی وفا ، ، بدقول

ilqarsız

با وفا ، خوش قول

ilqarlı

بمعنی برابر ،دوستانه، موقعیت ، حال ، ارتباط و غیره ،رف ربط به معنی " با "

ilə (…la , …lə )

صورت قدیم کلمه " ایله با "

ilən

جا دکمه بازکنی ، گره زنی ، نوار دوزی

ilgəkləmə

جا دکمه ، گره بافتنی

ilgək

جا دکمه باز کردن ، بستن ، گره زدن ، نوار دوختن

ilgəkləmək

جا دکمه و سوراخ شدگی ، گره خوری

ilgəklənmə

بصورت جا دکمه درآمدن ، گره خوردن ، بسته شدن

ilgəklənmək

جا دکمه دار ، حلق دار ، گره دار ، نوار دوخته ، بسته

ilgəkli

جا دکمه گونه ، گره ، مانند ، نوار گونه

ilgəkvarı

کودتا ، هجوم و حمله ناگهانی به خاک دشمن

ilğar

مغز استخوان ، مغز حرام ، سفید و لطیف و نرم

ilik

استخوان بی مغز ، میان تهی ، تو خالی

iliksiz

استخوان مغزدار

ilikli

بصورت کامل ، دائم ، با تدبیر و نقشه ، کلاً

ilim-ilim

نصب ، جایگزینی ، کتک ، ضربه ، انتقاد

ilişdirmə

ولرم شدن

ilinmək

گیر کردن ، مورد ضربه و هجوم سخت واقع شدن ، بصورت شدید مورد انتقاد قرار گرفتن

ilişdirilmək

آویزان کردن ، نصب کردن ، ضربه زدن ، انتقاد شدید و بی وقفه کردن ، گلوله باران کردن

ilişdirmək

گره خورده ، مرتبط ، ارتباط ، علاقه ، مناسبت ، انگل

ilişik

دارای انگل و ممانعت ، پیچیده و مرکب ، گرفتار

ilişkili

بلامانع ، بدون ممانعت و انگل ، ساده ، راحت

ilişikisiz

گیرکننده ، مزاحم ، دست و پا گیر ، چسبناک

ilişkən

مزاحمت ، ممانعت ، مانع و انگل بودن

ilişkənlik

گیرکردن ، آویزان شدن ، میخکوب شدن ، مزاحم شدن

ilişmək

انگل ، مزاحمت

ilişmə

ولرم و گرم کردن

ilitmək

ولرم و نیمه گرم سازی

ilitmə

قبل از همه ، در پیش ، بطور نخستین ، قبلاً

ilkcə

اول ، نخست ، پیش

ilk

اولین ، برای نخستین بار ، اولین دفعه ، نخستین

ilkin

بین ظهر و غروب ، عصر

ikindi

طرفدار اولین ، نخستین

ilkinçi

در طول سالها

illərlə

در طول سالها

illərcə

سالانه ، یکساله ، برای یک سال ، مناسب یکسال

illik

گره ساده و شل

ilmək

گروه بند ، نخ ، جا دکمه

ilmə

گره زنی ، دکمه بندی ، بافت

ilməkləmə

گره زدن ، جا دکمه باز کردن ، بافتن ، آویختن

ilməkləmək

جا دکمه باز کردن ، گره زدن ، بافتن

ilməklətmək

گره دار ، حلقه دار ، دارای جا دکمه ، بافته شده

ilməkli

زخم شدید و موثر که بهبودی آن سالها طول می کشد

ilyarası

هم اکنون ، همین حالا ،

در حال حاظر

imdicə

اکنون ، حالا ، زمان حال

imdi

همیار ، کمک ، کسیکه به گروه کمکی و همیاری پیوسته است

iməci

همکاری ، همیاری ، کمک دسته جمعی و همزمان

iməcilik

حرکت بصورت چهار دست و پا ، مصدر بودن ، هستن

imək

چهار دست و پا راه رفتن،

خزیدن ( بچه )

iməkləmək

چهار دست و پا روی

iməkləmə

کمک به بچه برای راه رفتن بصورت چهار دست و پا

iməklətmə

برای راه رفتن به صورت چهار دست و پا کمک کردن

iməklətmək

جسور ، شجاع ، قهرمان

imirçə

زنبور پادشاه

imir

گندیدن ، ترشیدن

imirçimək

گندیدگی

imirçimə

پسوند فعل و زمان گذشته

imiş

گندیده ، ترشیده ، بو گرفته

imirçimiş

سر ذوق و شوق آوری ، راغب سازی

imrəndirmə

راغب کردن ، ذوق و شوق بخشیدن

imrəndirmək

راغب و مجذوب شدگی ، سر شوق آیی

imrənmə

راغب شدن ، سر ذوق و شوق آمدن ، آرزو کردن ، بدون بع بع صدا در آوردن ( گوسفند )

imrənmək

دانه های درشت که در داخل چیز کوبیده و له شده باقیمانده

imrik

کوبیدن ، به صورت خرد و نازک در آوردن

imrikləmək

عمل کوبیدن

imrikləmə

انجام عمل کوبیدن و خرد کردن

imriklətmə

منبع :

1- فرهنگ تركي - فارسي داشقين نوشته علي حسين زاده ( داشقين ) انتشارات اختر تبريز

No comments:

Post a Comment