Sunday, March 20, 2011

حرف o

بيست و يكمين حرف الفباي توركي آزربايجاني حرف صدا دار O (اوْ ) مي باشد .

املاء و معاني لغات پُر كاربرد و مصطلح در زبان توركي آزربايجاني كه با حرف O شروع مي شوند در جدول

زير آمده هست :

او ، ضمير سوم شخص مفرد ، علامت تعجب

O

چادر ، آلاچيق ، منطقه مسكوني ابتدائي

Oba

غذاي سحري

Obaşdanlıq

وقت سحري ، اول صبح

Obaşdan

اين و آن ، هركس ، همه

O - bu

مناسب اجاق ،

مكان زندگي ، پناهگاه

Ocaqlıq

اجاق داري

Ocaqçılıq

اجاق ، مكان مقدس ، منبع ، منشاء

Ocaq

آتشكده

Odlaq

آتش و شعلة آن

Od - alov

آتش ، شعله

Od

مسئول و كليددار اتاقها در

مسافرخانه و هتل

Odabaşı

اتاق ، نشيمن

Oda

آتشدان سماور ، بخاري

Odluq

آتشين ، شعله ور

Odlu

آتش زدن ، عصباني كردن

Odlamaq

كوه آتشفشاني ،

آتشين مزاج

Odpüskürən

آتشفشان ،

دستگاه فوران آتش

Odpüskürdücü

دستگاه آتش خاموش كن ، كپسول آتش نشاني

Odsöndürən

هيزم شكني ، هيزم فروشي

Odunçuluq

هيزم شكن ، چوب بر

Odunçu

هيزم ، چوب ، سوخت

Odun

انبار هيزم ، مناسب براي هيزم و سوخت

Odunluq

چوب بر ،

هيزم شكن

Odunkəsən

دستگاه هيزم شكن

Odunqıran

اُف ، آخ ، واي

Of

نوزاد بز ، بزغاله ، برج فلكي در نيمكره جنوبي

Oğlaq

پسر ، پسر بچه ، پسر مجرد

Oğlan

سارق و قلدر

Oğru-quldur

سردسته دزدان

Oğrubaşı

دزد ، سارق

Oğru

آه ، علامت حيرت و تعجب

Oh

تير ، پيكان ، نشان دهنده احساسات

Ox

تير انداز ، جوجه تيغي ، سياره عطارد

Oxatan

تيرخوردن ، زخمي شدن ، شكار شدن

Oxlanmaq

تير زدن ، كشتن

Oxlamaq

تير انداز ، تير ساز ، تير فروش

Oxçu

چوب باريك و صاف و دراز كه خمير نان را با آن باز و پهن مي كنند

Oxlov

تيردار

Oxlu

تيردان

Oxqabı

خشاب ، تيردان

Oxluq

شيهه آرام اسب

Oxrantı

تشبيه كردن ، مرثيه خواني ، مويه كردن ، نوازش كردن

Oxşatmaq

شبيه ، همانند

Oxşar

تشابه ، همانندي ، دلنوازي كردن ، مرثيه ، نوحه ، مويه

Oxşama

مدرسه ، مكتب

Oxul

دانش آموز ، خواننده

Oxucu

درس ،

قرائت متن

Oxu

خواندن ، آموختن

Oxumaq

اصول و طرز تحصيل ، مطالعه

Oxunuş

درس و نوشته

Oxu-yazı

تير و كمان

Ox-yay

اقيانوس

Okean

اكسيژن

Oksigen

اكتبر ، دهمين ماه سال ميلادي

Oktyaber

باقي مانده

Olan-qalan

طالع ، سرنوشت

Olacaq

بشو

Ol

به انجام رساندن

Oldurmaq

حدالمقدور

Olduqca

هرچه هست ، باقيمانده

Olan-olmaz

باشد ، عيبي ندارد ، راضي شدن

Olsun

لگن خاصره ، سر استخوان ران

Omba

عدد ده

On

آنقدر ، آنگونه ، آن اندازه

Onca

آن زمان ، آن موقع ، در آن صورت

Onda

چهارده تائي

Ondördlük

ضمير سوم شخص جمع ، آنها

Onlar

بي مهره

Onurğasız

مهره دار

Onurğalı

مهره پشت ، ستون فقرات

Onurğa

اپرا ، محل اجراي اپرا

Opera

از آنجا

Oradan

آنجا و اينجا

Ora -bura

آنجا

Ora

در آنجا و در اينجا

Orada-burada

در آنجا

Orada

از آنجا و از اينجا

Oradan-buradan

از آنجا

Oradan

واقع شده در آنجا

Oradakı

درو گري ، داس سازي

Oraqçılıq

دروگر، داس ساز

Oraqçı

داس

Oraq

اهل آنجا ، آن مكان

Oralı

نوعي ميمون درشت اندام

Oranqutanq

لپ ، اطراف خالي دهان

Ord

فرمانده لشكر

ordubaşı

لشكر ، سپاه

Ordu

منطقه جنگلي

Ormanlıq

بيشه زار

Ormanlı

جنگل ، بيشه

Orman

داراي قد و اندام متوسط بودن

Ortaboyluluq

وسط ، ميان ، مغز ، مركز

Orta

شريك

Ortaq

شراكت

Ortaqlıq

داراي شريك

Ortaqlı

شريك شدن

Ortaqlaşmaq

وسط ، ميدان ، محيط باز

Ortalıq

وسطي ، واقع شده در وسط

Ortancıl

ماه رمضان

Orucluq ayı

روزه بودن

Orucluq

روزه

Oruc

حكومت و امپراطوري عثماني

Osmanlılar

علوفه

Ot-alaf

گياه گونه

Otabənzər

گياه ، بوته

Ot

اتاق

Otaq

چراندن ، علف دادن

Otarmaq

چرخ ودستگاه علف خردكن

otdoğrayan

درو كننده علف ،

ماشين علف چين

Otçalan

علف چين ، دروكننده

Otbiçən

هتل

Otel

چراگاه ، علفزار

Otlaq

علفهاي هرز و درشت

Ot-əncər

اصول آماده سازي مزرعه براي برداشت محصول مجدد و زياد بشكل علفكاري

ottarlalı

محل سكونت ، صندل ، مبل ، سكو ، جاي نشستن

Oturacaq

ثابت ، غير متغيير

Oturaq

نشست،جلسه، اسكان

Oturum

نشستن ، قرارگرفتن ،

جايگزين شدن

Oturmaq

نشست ، جلوس

Oturma

آرام و ساكن سازي ، ته نشين و برقرار سازي

Oturtma

نشاندن ، آرام و ساكن كردن ، ته نشين كردن

Oturtmaq

ارتباط ، نشست و برخاست ، مناسبت ، دوستي

Outurub-durma

جايگزين شدن ، اسكان يافتن

Oturuşmaq

سي امين

Otuzuncu

سي روزه

Otuzgünlük

عدد سي

Otuz

ماشين علف جمع كن

Otyığan

علف خوار ، گياه خوار

Otyeyən

دشت ، جلگه

Ova

بصورت دشت و جلگه در آمدن

Ovalanmaq

خرد و آرد كردن

Ovalamaq

صيادي ، شكارچي بودن

Ovçuluq

صياد ، شكارچي

Ovçu

شكار

Ov

ترد ، نازك ، ظريف ، نرم

Ovxaq

ماساژ،مشت مال ،سايش ، خردوريز

Ovma

مشت مالي دادن

Ovxalatmaq

شكارگاه ، محل شكار

Ovlaq

دل پيچه ، شكم درد

Ovmaca

نان ترد و شكننده كه به صورت ضخيم پخته شود

Ovmafətir

سائيدن ، مشت مال دادن ، خرد كردن ، مچاله كردن

Ovmaq

افسون كردن ، جادو كردن ، شكار كردن

Ovsunlamaq

افسونگر ، جادوگر

Ovsunçu

جادو ، افسون ، شكارگونه

Ovsun

كف دست ، مشت

Ovuc

سوراخدار ، داراي نقاط كنده شده

Ovuqlu

سوراخ شده ،كنده شده ،سائيده شده

Ovuq

لپ ، گونه

Ovurd

بي آرام ،

التيام ناپذير

Ovunmaz

تسلي بخش

Ovundurucu

تسلي دادن

Ovundurmaq

براده ، خرده ريز

Ovuntu

محرك،توانبخش،

بيداركننده

Oyadıcı

بيداركردن ، هشياركردن

Oyandırmaq

بيدار،آگاه،مطلع

Oyaq

بيدار ي ، هشيار شدگي ، آگاهي ، تحرك

Oyanış

دشت ، جاي مسطح ، ميدان

Oylaq

سوراخ كردن ، كندن

Oymaq

حكاك

Oymaçı

كنده كاري

Oyma

مفصل ، محل و جاي اتصال ، بند ، متحرك ، بي ثبات ، شوخ ، سرزنده ، جنبان

Oynaq

آتشپاره ، شيطان

Oynağan

رقص ، بازي

Oynama

بازي كردن

Oynamaq

فاسق ، كسي كه روابط جنسي نامشروع دارد

Oynaş

به بازي و رقص جلب كردن ، لق و شل كردن

Oynatdırmaq

رقاص ، بازيگر ، لق

Oynayan

رقصاندن ، بازي دادن ، مسخره و تحقير كردن

Oynatmaq

دست اندازي ، بازي دادن ، تمسخر

Oynatma

به زبان اويرات ، آلتاي

Oyrotca

نام قديم اهالي و مردم آلتاي ، آلتايها

Oyrotlar

مترسك ، حفره ، غار ، روزنه ، شكاف ، كنده شده

Oyuq

حفره ، سوراخ ، گودي

Oyum

اسباب بازي ، محل بازي ، بازيچه ،آلت دست

Oyuncaq

بازيگر ، رقاص ، مكار

Oyunçu

حرافي و پرگوئي كردن ، طول دادن

Ozanlamaq

شاعر و نوازنده مردمي بودن ، حرافي

Ozanlıq

شاعر مردمي ، آشيق

Ozan

چريدن

Otlamaq

فرزند ، بچه ، اولاد ، پسر ، جوانمرد

Oğul

بيدار كردن ، هشيار كردن

Oyatmaq

به دست دزد دادن ، از دست دادن

Oğurlatmaq

دزديدن ، به دزد دادن

Oğurlatdırmaq

دزديدن ، به سرقت بردن

Oğurlamaq

از طريق دزدي ، به طور پنهاني

Oğurluqca

دزدي ، سرقت

Oğurluq

پنهاني ، بطور مخفي ، آهسته ، دور از ديد

Oğrun

دوران جواني ، مردي ، جوانمردي ، دوران پيش از ازدواج براي پسر

Oğlanlıq

بازي

Oyun

No comments:

Post a Comment