Sunday, April 15, 2012

قطعه ادبی شماره 2

"Xoşbəxt olmaq istəyirsinizsə bir məqsədə bağlanın. İnsanlara və ya əşyalara yox."

Albert Einstein




" اگر می خواهید خوشبخت بشوید خودتان را به یک هدف گره بزنید ؛ به انسانها و یا اشیاء نه . "
آلبرت انیشتن
معانی تک تک واژه ها : 
Xoşbəxt
خوشبخت
olmaq
شدن
istəyirsin
می خواهید
bir
یک
məqsəd
مقصد
bağlanmak
بسته شدن ، گره خوردن
İnsan
انسان
əşya
اشیاء
yox
نه ، نخیر
 


Friday, March 23, 2012

قطعه ادبی شماره 1


"Müdafiə vəziyyətində olan ordu məğlub olmağa məhkumdur! Bu hərb elmində bir əsldir."

Napoleon Bonaparte
 




قشونی که در حالت مدافع قرار دارد به مغلوب شدن محکوم هست! این یک اصل در علم جنگ هست .

ناپلئون بناپارت


معانی واژه ها به صورت تک به تک :

Müdafiə
مدافعه
vəziyyət
وضعیت
ordu
اردو ، قشون
məğlub
مغلوب
məhkum
محکوم
Bu
این
hərb
جنگ
elm
علم
bir
یک
əsl
اصل
olan
رخ داده ، اتفاق افتاده
olmağa
اتفاق افتادن ، رخ دادن

چرا دیگه مطالب املاء کلمات تورکی آزربایجانی را ارسال نمی کنم !



چون دارم یک لغتنامه ایکسلی تورکی آزربایجانی به فارسی کاملی را تهیه می کنم به همین دلیل دیگه به ترتیب گذشته در این وبلاگم کلمات و واژه ها را نخواهم فرستاد چون برام خیلی وقت گیر می شود و دوباره کاری هست . به امید خدا در آینده نه چندان دور یک لغتنامه ایکسلی کاملی را به تمام آزربایجانی های جهان تقدیم خواهم کرد .
من بعد در این وبلاگم ، جملات و قطعات ادبی قصار به زبان تورکی آزربایجانی با ترجمه به فارسی ارسال خواهم کرد در نوع خودش خیلی جالب هستند امیدوارم مفید باشد .

Wednesday, July 20, 2011

حرف E

هفتمین حرف الفبای زبان تورکی آزربایجانی حرف E e ( اِ ) می باشد .

املاء و معاني لغات پُر كاربرد و مصطلح در زبان توركي آزربايجاني كه با حرف E شروع مي شوند در جدول

زير آمده هست :

علامت خطاب و مراجعه

e

نوحه خوانی جمعی

ediləşmə

نوحه خوان ، مرثیه گو

edici

بطور جمعی نوحه و مرثیه گفتن

ediləşmək

نوحه خوانی کردن ، مرثیه گفتن ، گریاندن

ediləmək

انجام شده ،صورت گرفته ،عمل شده

edilmiş

انجام ، عمل شدگی

edilmə

انجام گرفتن ، عمل شدن ، صورت گرفتن

edilmək

هر یک از بچه های همزاد

ekiztayı

انجام ، عمل ، طرز اجراء

ediş

همزاد ، بچه های دارای مادر مشترک و همزمان تولد یافته

ekiz

ترشیدن ، ترش شدن

ekşimək

ترشی ، ترش

ekşi

تخمیر کردن ، اخم کردن ، روتوش کردن

ekşitmək

خلق ، مردم ، ملت ، قبیله ، نام حرف " ل "

el

قبایل دارای آداب و رسوم و سرزمین مشترک ، قبایل مهاجر و دامپرور

elat

رهبری ، رئیس و رئیس جمهور بودن

elbaşılıq

رهبر ، رئیس جمهور

elbaşı

برابر ، در کنار هم ، متفق

elcarı

رهبر و بزرگ قبیله

elbəyi

خواستگاری

elçiləmə

سفیر ، نماینده

elçi

خواستگاری کردن ، دختر خواستن

elçiləmək

خواستگاری ، نمایندگی ، سفارت ، ملت دوستی

elçilik

نوعی سرو ازگروه درختان برگ سوزنی

eldarşamı

موقعیت ، حال ، وضعیت

eləlik

هم نژاد ، هم ملت

eldaş

بدان شکل ، آنگونه ، آنطوری ، به آنسو ، به آن سمت

elə

همانطوری که هست ، بدون تغییر ، بدان صورت

eləcə

انجام دادن ، عمل کردن ، به انجام رساندن

elətdirmək

برداشتن ، به انجام رساندن ، عمل کردن

elətmək

هوای سرد که ییلاق کننده ها را برای برگشتن به قشلاق و محل مناسب مجبور می کند

elqovan

مردمی شدگی ، در اختیار مردم واقع شدگی

elləşdirilmə

قبیله ، اقوام ، خلق

el-gün

مردمی شدن ، در اختیار مردم واقع شدگی

elləşdirilmək

ملی و مردمی شدگی

elləşmə

مردمی سازی

elləşdirmə

ملی کردن ، مردمی کردن ، در اختیار مردم قرار دادن

elləşdirmək

ملی شدن ، در اختیار مردم قرار گرفتن

elləşmək

دارای وطن و ملت ، هر یک از اعضای یک ملت و کشور

elli

مردمی ، مال همه مردم ، برابر ، توسط همه مردم

ellik

بصورت متفق ، با شرکت همه ، بطور جمعی

ellikcə

ملی شدگی ، مردمی شدگی

ellikləşdirilmə

از طرف همه مردم

elliklə

ملی و مردمی شدن ، در اختیار مردم قرار گرفتن عمومی شدن

ellikləşdirilmək

عمومی شدگی ، ملی و مردمی شدگی

ellikləşmə

عمومی و ملی شدن ، مال مردم شدن

ellikləşmək

خلق ، مردم ، اجتماع ، توده مردم

el-oba

نام قدیمی یونانیها

ellin

بی وطن ، بی خانمان ، بی سامان

elsiz-obasız

مردم ، ملت

el-ulus

نام زن برادران نسبت به هم

elti

باران شدید و تند که هنگام کوچ از ییلاق می بارد

eltökən

نام حرف " م "

em

وطن ، ملت ، کشور

el-yurd

نام حرف " ن " ، اشارت ، عرض و پهنا

en

دستگاه تخلیه و پیاده کننده ، پایین آورنده بار

endirici

پایین آمدن ، کم شدن ، تنزل کردن

endirilmək

نردبان ، پله ، سرازیری

enəcək

کاهش ، تنزل ، تخفیف

endirim

شیب دار ، دارای سرازیری ، دارای تخفیف

endirimli

پیاده کردن ، پایین آوردن ، تخفیف دادن ، کم کردن ، احترام کردن ، ضربه وارد کردن

endirmək

شیب ، سرازیری ، نشیب

eniş

به پهنا ، به عرض

eninə

از بلندترین نقطه بسوی دامنه ، از بالا به پایین

enişaşağı

سرازیری ، محل شیب

enişlik

شیب دار ، دارای شیب

enişli

فراز و نشیب

eniş-yoxuş

دارای فراز و نشیب ، دارای پستی و بلندی

eniş-yoxuşlu

پر فراز و نشیب ، دارای فراز و نشیب

enişli-yoxuşlu

عریض و گشاد شدگی ، باز شدگی

enləşmə

پهن و عریض شدگی

enlənmə

پهن شدن ، عریض شدن ، گسترش یافتن ، بزرگ شدن ، فخر کردن ، احساس غرور کردن

enlənmək

عریض شدن ، باز و گشاد شدن

enləşmək

عریض و وسیع کردن ، بزرگ و باز کردن

enlətmək

عریض و بزرگ سازی

enlətmə

عریض ، باز ، وسیع ، بزرگ

enli

دارای دهن و لبه پهن و گشاد ، دارای دهان بزرگ

enliağızlı

نوعی ماهی آبهای شیرین که سر پهنی دارد

enlibaş

بطور وسیع و پهن

enlicə

دارای بینی پهن و بزرگ

enliburunlu

سینه فراخ ، دارای سینه پهن و بزرگ

enlidöşlü

وسعت ، پهنا ، عرضی

enlik

دارای ابروان پرپشت و پهن

enliqaşlı

دارای شانه و کتف پهن و بزرگ

enlikürəkli

عریضی ، فراخی ، پهن و باز بودن ، وسعت

enlilik

دارای برگ های پهن و بزرگ

enliyarpaqlı

دارای صورت پهن و بزرگ

enliüzlü

کم عرض ، تنگ

ensiz

افت ، تنزل ، پیاده شدگی

enmə

پیاده شدن ، پایین آمدن ، تخفیف دادن ، افتادن ، واردشدن ، کاهش یافتن ، نشستن ، برگشتن

enmək

کم عرض و تنگ و باریک شدگی

ensizləşdirilmə

باریک و کم عرض شدن ، تنگ تر شدن

ensizləşdirilmək

کم عرض و تنک و باریک سازی

ensizləşdirmə

تنگ و باریک کردن ، کم عرض کردن

ensizləşdirmək

کم عرض و تنگ و باریک شدن

ensizləşmək

نام حرف " ر "

er

کم عرضی ، تنگی

ensizlik

بز نر

erkəc

دست یافتن ، رسیدن

erişmək

دارای قدرت و ارگان نرینه ، قوی ، نیرومند ، زمخت ، بی نزاکت

erkək

مناسب نر ، جسورانه ، با شهامت مردانه

erkəkcə

ارگان نر و نرینه ، درگلها

erkəkcik

به سن بلوغ رسیدن و تغییر صدا دادن ، بعلت گذشتن زمان وموقع گیاه و غیره زمخت و سخت شدن ، سفت شدن

erkəkləmək

سفت و سخت و محکم شدگی ، نر شدگی

erkəklənmə

بصورت نر رفتار کردن ، سخت و سفت شدگی

erkəklənmək

بصورت نر رفتار کردن ، نر مانند شدن ، سفت تر شدن

erkəkləşmək

پیش از موقع ، صبح زود ، قبلاً

erkən

نر بودن ، مردی ، نرینه

erkəklik

نژاد هند و اروپائی که در کشورهای گوناگون جهان بصورت پراکنده و امروزه در سرزمینهای غربی آزربایجان بنام ارمنستان زندگی می کنند . وطن اصلی آنها منطقه تسلیا در بالکان می باشد ، ارمنی

erməni

زود ،صبح زود ، قبلاً

ertə

به ارمنی

ermənicə

روز ، هفته ، ماه ، فصل و سال بعد

ertəsi

از صبح ، قبلاً

ertədən

تشکیلات ویژه ارتش فاشیست آلمان

eses

زبان بین المللی ، یکی از زبانهای مصنوعی که گرامر آن بسیار ساده و آسان است و در سال 1887 میلادی توسط دکتر زامن هوف اختراع شده است

esperanto

مردم ساکن استونی که به گروه فین اوگور وابسته اند

eston

بهم زنی ، حفاری

eşələmə

دوست ، یار ، برابر

بخش داخلی میوه های سیب گلابی ، به و غیره که قابل خوردن نمی باشد

eşələk

بهم زدن ، کندن ، حفاری کردن ، گشتن ، زیر و رو کردن

eşələmək

با خاک و غیره و توسط پاها مشغول شدگی

eşələnmə

بوسیله پا و پنجه خاک و غیره را بهم زدن ، مشغول شدن

eşələnmək

میله فلزی جهت بهم زدن یا حرکت دادن آتش اجاق

eşənc

خاک و خاکستری که مرغها در آنجا دنبال دانه و غیره می گردند ، محل مشغولیت ، محل جستجو شده

eşənək

مورد استماع واقع شدگی ، دریافت

eşidilmə

شنونده ، دریافت کننده

eşidən

به گوش رسیدن ، دریافت شدن ، شنیده شدن ، به اطلاع و آگاهی رسیدن

eşidilmək

غیر قابل دریافت و احساس ، حرف نامفهوم

eşidilməz

نامفهومی ، غیر قابل احساس و دریافت بودن

eşidilməzlik

گود و سوراخ شدگی

eşilmə

بیرون ، خارج ، صحرا

eşik

کنده شدن ، سوراخ شدن ، پیچ خوردن

eşilmək

مسئول و مدیر تشریفات دربار ، وزیر امور خارجه ، مدیر و مسئول گروه استقبال از میهمانان

eşikağası

لایه لایه ، طبقه طبقه ، بطور مجعد

eşim-eşim

ابلاغ و ابراز شدگی ، شنیده شدگی

eştidirilmə

تحویل شدن ، به اطلاع رسیدن ، شنیده شدن

eştidirilmək

به اطلاع رسانی ، تفهیم ، تحویل

eşitdirmə

به گوش و اطلاع کسی رساندن ، تحویل دادن

eşitdirmək

شنیدن ، دریافتن

eşitmək

دریافت ، احساس

eşitmə

ناشنوائی ، بی تفاوتی ، بی حسی ، بی اطلاعی

eşitməməzlik

ناشنوائی ، بی تفاوتی ، بی حسی ، بی اطلاعی

eşitməzlik

گود و سوراخ سازی ، مجعد ، پیچیده ، نام بازی میان بچه ها که بوسیله قاب اجرا می شود

eşmə

لایه لایه ، بطور مجعد و پیچیده

eşmə-eşmə

کندن ، سوراخ کردن ، گود کردن ، پیچاندن ، تاب دادن

eşmək

خر ، الاغ ، نفهم ، احمق

eşşək

تنها ، یگانه ف بی همتا

eşsiz

نوعی بیان با بوی بد و گلهای سفید

eşşəkbiyanı

زنبور زرد

eşşəkarısı

خر پرور ، خر سوار ، باربر بوسیله خر

eşşəkçi

باربری به وسیله خر ، خرسواری ، خرپروری

eşşəkçilik

خار شتر ، خار دارای برگهای اره دندانه ای

eşşəkqanaqlı

خریت ، حماقت

eşşəklik

دارای خر ، خر سوار

eşşəkli

شوخی ومزاح دور از ادب و نزاکت

eşşəkoyunu

یک نوع گیاه وحشی شبیه تربچه زمخت و بد

eşşəkturpu

انجام گیری ، وقوع عمل شدگی

etdirilmə

انجام گرفتن، عمل شدن ، صورت گرفتن

etdirilmək

انجام دادن ، عملی کردن

etdirmək

انجام دهی ، عملی سازی

etdirmə

انجام ، عمل ، کار

etmə

انجام دادن ، کردن ، به انجام رساندن ، عملی کردن

etmək

انجام دادن ، کردن ، به انجام رساندن ، عملی کردن

etməklik

بدون انجام ، بدون عمل ، بدون اجراء

etməksizin

انبار ، زیر زمین ، مخزن

evaltı

خانه ، منزل ، پناهگاه

ev

محدود ، گسترش نیافته ، ساده ، بین چند خانه

evarası

خانگی ، اهلی

evcil

خانه کوچک ، خانه مانند

evcik

خانه خانه ، نام بازی در میان بچه ها

evcik- evcik

خرگوش اهلی و خانگی

evdovşanı

بسیار ، بلند ، با صدای بلند

evdolusu

مردم نزدیک به تونقوزها که در شمال شرق سیبری زندگی می کنند .

even

به زبان اِوِن

evencə

مردم ساکن سیبری که بصورت گسترده پخش شده اند .

evenk

خانواده ، خانه و کاشانه ، زن و بچه ، مال و ملک

ev-eşik

خانه دار سازی ، متأهل سازی

evləndirmə

حیاط باغچه

evlək

خانه دار و متأهل کردن ، به شوهر دادن ، زن گرفتن

evləndirmək

خانه دار شدگی ، متأهل شدگی ، ازدواج

evlənmə

ازدواج کردن ، متأهل شدن ، زن گرفتن ، شوهر کردن

evlənmək

خانواده دار ، دارای زن و فرزند ، دارای مال و ملک

Evil-eşikli

خانه دار ، متأهل

evli

مناسب خانه ، خانه بودن ، زن ، همسر

evlik

تأهل ، خانه دار بودن ، متأهل بودن ، دارای خانواده بودن

evlilik

بی خانه ، بدون خانواده ، مجرد ، تنها

evsiz

دفعه ، بار ، نوبت

evnə

بدون خانه و کاشانه ، بدون خانواده و مال و ملک

evsiz-eşiksiz

بی خانه و کاشانه بودن ، تنهائی ، مجردی

evsizlik

دزد ، سارق

evyaran

کنار منزل ، بالکن

evyan

خرابکار ، مضر ، کسی یا چیزی که موجب بدبختی دیگران می شود ، بدیمن ، زیان آور

evyıxan

ندا ، خطاب ، علامت نارضایتی و اعتراض

ey

ماساژ پستانهای گاو قبل از شیر دوشی جهت آماده سازی آن برای شیر دادن ، تعریف و نوازش گاو هنگام شیر دوشی

eydirmə

آماده کردن پستان گاو برای شیر دوشی از طریق ماساژ یا شیر دادن به گوساله آن ، نوازش کردن یا تعریف گفتن گاو برای شیر دوشی

eydirmək

علامت شوخی ، مسخره و نارضایتی است

ey-hay

اگر ، شاید

eyhana

خوب ، زیبا ، بهتر ، بصورت قشنگ

eyi

خوب و بهتر شدگی

eyiləşdirilmə

بطور خوب و زیبا

eyicə

بهتر شدن ، خوب و زیبا شدن

eyiləşdirilmək

خوب و بهتر سازی ، زیبا سازی

eyiləşdirmə

خوب و بهتر کردن ، زیبا کردن

eyiləşdirmək

خوبی ، خدمت ، زیبائی

eyilik

خوب وبهتر شدگی

eyiləşmə

خوب و بهتر شدن ، زیبا و قشنگ شدن

eyiləşmək

آنگونه ، آنطوری ، به آن شکل ، بدان روش

eylə

کردن ، انجام دادن

eyləmək

انجام ، اقدام

eyləmə

کیسه چرمی برای حفظ و نگهداری ماست ، دوغ و غیره

eymə

کیسه یا توبره چرمی

eyməç

دهن گشاد

eyməağız

کسیکه کیسه چرمی می دوزد یا می فروشد

eyməçi

پوست مناسب برای تهیه کیسه و توبره چرمی

eyməlik

خوب و بهتر شدن

eynimək

خوب و بهتر شدگی

eynimə

علامت درد و غم ، به معنی خواهش و التماس

eyvay

کم عرض و تنگ و باریک شدگی

ensizləşmə

به روز و زمان بعد موکول کردن ، عقب انداختن

ertələmək

منبع :

1- فرهنگ تركي - فارسي داشقين نوشته علي حسين زاده ( داشقين ) انتشارات اختر تبريز